این روز ها ی پسرم
پسر نازنینم سلام! عزیزم ببخش که وقت نمی کنم بیام اینجا و خاطرات قشنگتو بنویسم . آخه می دونی سرم خیلی شلوغه. از یه طرف میرم سر کار و موقعی که برمی گردم ترجیح می دهم تمام وقتمو پیش پسر گلم بگذرونم; گاهی از فرط خستگی نمی تونم به دفتر خاطراتت سر بزنم . از طرف دیگه امتحانای دانشگاهم شروع شده و مشغول درس خوندنم; گاهی هم از فرط خستگی نمی فهمم کی شب میشه و کی روز. اما این روزها بزنم به تخته تو بزرگ شدی. موقعی که مامان از سر کار میاد کلی ذوقشو میکنی موقعی هم که نمیخای برم اگه بیدار باشی کلی برای مامان خودتو لوس میکنی که یعنی منو هم با خودت ببر . این روزها خنده های قشنگت ب...
نویسنده :
مامانی
20:03